غدیر در شعر فارسى
حماسه سراى بزرگ باستان حکیم ابوالقاسم فردوسى (م. 411 ق.) گوید:
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحى
خداوند امر و خداوند نهى
که من شهر علمم، علیّم در است
درست این سخن گفتف پیغمبر است
اگر چشم دارى به دیگر سراى
به نزد نبىّ و »وصىّ« گیر جاى
منم بنده اهل بیت نبى
ستاینده خاک پاى »وصىّ«
چنان که از ابیات بالا نیز پیداست، هر گاه از امام على، علیهالسلام، یاد مىکند بیش از هر وصف دیگر به »وصایت« تکیه مىکند و همیشه با تأکید صریح حضرتش را »وصىّ« مىنامد که همین خود مىتواند حاکى از اعتقادى باشد که فردوسى بى گمان به حقانیت غدیر داشت.
به ادامه مطلب مراجعه کنید
حماسه سراى بزرگ باستان حکیم ابوالقاسم فردوسى (م. 411 ق.) گوید:
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحى
خداوند امر و خداوند نهى
که من شهر علمم، علیّم در است
درست این سخن گفتف پیغمبر است
اگر چشم دارى به دیگر سراى
به نزد نبىّ و »وصىّ« گیر جاى
منم بنده اهل بیت نبى
ستاینده خاک پاى »وصىّ«
حکیم طوس، چنان که از ابیات بالا نیز پیداست، هر گاه از امام على، علیهالسلام، یاد مىکند بیش از هر وصف دیگر به »وصایت« تکیه مىکند و همیشه با تأکید صریح حضرتش را »وصىّ« مىنامد که همین خود مىتواند حاکى از اعتقادى باشد که فردوسى بى گمان به حقانیت غدیر داشت.
جلال الدین محمد مولانا مولوى (م. 670 ق.) در دیوان ماندگار خود مىگوید:
تا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود
شاهى که ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و کرم و جود، على بود
ملاى رومى در این غزل مولا على، علیهالسلام، را مانند یک شاعر شیعى با اوصاف و امتیازهایى چون: »ولى«، »وصى« و »معصوم به نص قرآن« مىستاید و در ضمن رباعیات خود مىگوید:
روزى نشد از سر على کَس آگاه
زیرا که نشد کَس آگه از سر الاه
یک ممکن و این همه صفات واجب
لا حول و لا قوة إلّا باللّه
در دفتر ششم مثنوى نیز به تفسیر حدیث »من کنت مولاه فعلىّ مولاه« پرداخته، مىگوید:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود و آن على مولا نهاد
گفت هر کَس را منم مولا و دوست
ابن عمّ من على مولاى اوست
پس از مولوى مىرسیم به شیخ مصلحالدین سعدى شیرازى (م. 690 ق.) و مىبینیم که وى نیز کسى از اصحاب پیامبر، صلّىاللَّهعلیهوآله، را مانند على، علیهالسلام، نستوده است:
جوانمرد اگر راست خواهى ولىّ است
کرم، پیشه شاه مردان على است
سعدى در این بیت از امیرالمؤمنین، علیهالسلام، با نام »ولىّ« یاد مىکند.
مرحوم قاضى نورالله شوشترى از کتاب »خلاصةالمناقب« مولانا نورالدین جعفر بدخشى قصیدهاى از قصاید سعدى را نقل مىکند که در ضمن آن سعدى مىگوید:
به آن روزى که وحى آمد نبى را
که از پالان اشتر ساخت منبر
که بعد از مصطفى در کل عالم
نبفد فاضلتر و بهتر ز حیدر
پس از احمد امام حق على دان
که بود او نفس معصوم مطهر
پس از سعدى به شاعر غزلسراى بزرگ حافظ شیرازى (م. 792 ق.) مىرسیم و مىبینیم که لسانالغیب نیز همین نوا را مىنوازد و مىگوید:
على امام و على ایمن و على ایمان
على امین و على سرور و على سردار
على ز بعد محمد ز هر که هست بفه است
اگر تو مؤمن پاکى بکن بر این اقرار
که نیست دین هدا را به قول پاک رسول
امام غیر على بعدف احمد مختار
حافظ شیرازى در این اشعار نقل شده نیز مولا على، علیهالسلام، را پس از محمد، صلّىاللَّهعلیهوآله، از همه برتر و افضل »و به قول پاک رسول، صلّىاللَّهعلیهوآله، تنها امام اسلام پس از احمد مختار، صلّىاللَّهعلیهوآله« مىداند.
اینک که با اشعار لسانالغیب شیرازى گلگشت دلنوازمان در دیوانهاى چهار شاعر بزرگ ارکان اربعه شعر فارسى به پایان رسید بر مىگردیم و غدیر خم را در آثار شاعران دیگر پى مىگیریم.
سلام
وبلاگتون عالیه. لذت بردم. موفق باشید